اسفندیار رحیم مشائی که با ابلاغ رهبری بساط خداحافظی خود از معاون اولی را آماده کرده است با گفتگویی که با خبرگزاری جمهوری اسلامی انجام داده سعی کرده تا به نوعی فضای جامعه را با خودهمراه کند.
به گزارش جهان، مشائی در این مصاحبه در زمینه جنجال هایی که درباره سخنان وی در کابینه گذشته رخ داد گفته است: البته اين خيلي روشن است که من خودم را مقصر نميدانم. آقاي رئيس جمهور هم بنده را مقصر نميدانند و اگر مقصر ميدانستند با من برخورد مي کردند، چون ايشان نشان دادند که اولاً خيلي خوب شجاعت و جسارت برخورد را دارند و از هيچ موضوعي هم نميهراسند، اما انگيزه اينها من فکر ميکنم که نياز به يک تحليل وسيعي دارد. ببينيم آنهايي که انتقادي داشتهاند و يا مواضعي داشتهاند، انگيزهشان چه بوده است، تعداد قابل ملاحظهاي از منتقدان بنده، (البته اين نظر من است و در مواردي که با آقاي رئيس جمهور صحبت داشتهام، نظر ايشان هم همين بوده است) که اصلا هيچ شناختي از من نداشتهاند و ندارند و متاسفانه صرفاً تحت تاثير اخبار دروغ قرار گرفته اند. من با آنها کاري ندارم ولي مقاصد سياسي براي تخريب دولت و وجهه آقاي احمدينژاد انگيزه اصلي بوده است، اگر بنده هم در محضر آقاي دکتر احمدينژاد نبودم و در حوزهاي که ايشان مديريت ميکند به عنوان يک خدمتگزار کوچک حضور هم نداشتم و به مواضع ايشان باور و اعتقاد نداشتم و در جهت اعمال نقطه نظرات ايشان حضور موثري نداشتم، مشمول اين همه جوسازي و تهمتها هم قرار نميگرفتم؛ اين بر همگان روشن است.
اما جالب اينجاست که وقتي به اين مسائلي که درباره من مطرح شد و حجم اين تبليغات و تنوع آن نگاه مي کنيد ميبينيد که اينها بسيار با هم متناقض هستند،بعضي وقتها هجمه تبليغات روي من به اين سمت ميرود که ايشان افکار و انديشههاي خاصي دارد که از چهارچوب سنتهاي ما خارج است. بعضي وقتها آن چنان افکار ارتجاعي را به بنده نسبت ميدهند که در حوزه سنت ما ولو خيلي قديميش هم خيلي به ندرت گير ميآيد، اين تناقضها کاملاً مشخص است و ميشود فهميد که صرفاً سوء استفاده از فرصتهايي براي تخريب و مخدوش کردن دولت است.
وی هم چنین در باره موضوعاتی مانند شرکت درمجلس رقص و غیره چنین گفته: مثلاً کساني آمدند فيلمي را منتشر کردند (که آن فيلم را هم ناقص منتشر کردند)، بعد هم نوشتند که بله مشايي در يک مجلس لهو و لعب خصوصي در ترکيه شرکت کرده است، مثل اين که من از اين جا به ترکيه سفر کرده ام که در يک مجلس لهو و لعبي شرکت کنم مثل يک مهماني خارج از قاعده، در حالي که کاملاً معلوم بود و مشخص شد که بنده اولاً در هيچ مجلسي شرکت نکردم که خصوصي باشد که حالا لهو و لعب باشد يا غير آن. من در جلسهاي شرکت کردم که براساس مصوبه سازمان کنفرانس اسلامي برگزار شده بود و موضوعش هم گردشگري بود. بنده هم در راه بازگشت از اجلاس جهاني وزراي گردشگري به ترکيه رفتم و در آن اجلاس شرکت کردم . در همان فيلمي هم که منتشر کردند، دبير کل سازمان کنفرانس اسلامي هم کنار بنده نشسته بودند. آنها در افتتاحيه کنفرانس مراسم متنوعي اجرا کردند از جمله رقص سما که ترکها به عنوان يک برنامه فرهنگي اجرا ميکنند که در فرهنگ آنها خيلي عادي بود ولي در فرهنگ ما رقص نداريم و به همين دليل هم وقتي در مراسمي شرکت ميکنيم که با چنين مسائلي مواجه ميشويم ديگر حضور ما در آن مراسم ضرورتي ندارد و ما هم مجلس را ترک کرديم، اما اينها جوّي ساخته بودند که بنده رفتم در يک مراسم لهو و لعب که البته پروندهاش در محکمه موجود است که من خودم شاکي شدم و مراحل نهايي را هم طي خواهد کرد و نتيجهاش را هم مردم عزيزمان خواهند ديد. در اين موضوع رسانههاي داخلي از همه جناح ها و حزبها و گروهها به ما پرداختند (چون دولتي را به دنبال اين جناح و آن حزب نباشد. برنمي تابند).
يا از قول يک خبرنگار يک رسانه خارجي نوشته بودند که بنده گفته ام: حجاب هيچ ضرورتي ندارد به اين صورت که بله وقتي به ايران رفته بودم و با آقاي مشايي مصاحبه کردم، جلوي در به من گفتند بايد حجابت را کامل کني ولي وقتي داخل رفتم ايشان به من گفتند که نه حجاب هيچ ضرورتي ندارد و شما ميتوانيد هيچ حجابي نداشته باشيد، اين دروغ از آن جا معلوم مي شود که در همان مقاله عکسي را در کنار خود من انداخته است که در آن حجابي دارد که از بسياري از خانمها در تهران بيشتر و محکمتر بود. معلوم ميشود اين يک کار ساختگي و دروغي بود که در خارج از کشور انجام شده بود و دستاويزي شده بود براي افرادي در داخل براي تخريب، جالب آن که در آن رسانه خارجي گفته شده بود که مشايي گفته اصلا خوردن مشروب ايرادي ندارد و ايرانيها هم که به خارج ايران ميروند، هم ميتوانند مشروب بخورند و هم مي توانند حجاب نداشته باشند. خوب به بعضيها ميشود يک مطالبي را نسبت داد ولي به بنده که سابقه زندگيام کاملاً روشن است و به دولتي مثل دولت آقاي دکتر احمدينژاد که سابقهاش و افتخار کردنش به سنتهاي ديني و مليمان در اين چهار سال روشن است. اين برچسب ها نمي چسبد.
همچنان که در ساليان پيش هم نشان داده بوديم، ما از مذهبيهاي بعد از انقلاب نيستيم، قبل از انقلاب هم ما مذهبي بوديم، من در آن زمان گفتم بنده خودم قاري قرآن هستم، اين را براي تبليغ خودم نگفتم، اين را براي اين گفتم که بعضيها زود قضاوت نکنند و يک مقدار فکر کنند.
يا جالب است اگر به خاطر داشته باشيد يک روز يکي از خبرگزاريهاي تهران که خيلي هم ادعاي اصولگرايي داشته و دارد و همواره عليه دولت و بنده بوده است به نقل از يک رسانه صهيونيستي گفته بود بنده در کشور آلمان با يک خبرنگار صهيونيستي مصاحبه کردهام و گفتهام که چه خوب روزگاراني بود قبل از انقلاب که ما با هم ارتباط داشتيم و حالا که آن ارتباط قطع شده است بد است! حالا دامنه توطئه را ببينيد، خيلي جالب است يک نمايشگاه گردشگري در آلمان بود در موضوع گردشگري که ما هم دعوت داشتيم، من هم تصميم داشتم که به دعوت سفير به آن نمايشگاه بروم که در دقايقي آخر تصميم گرفتم که اين سفر را نروم و در دقيقه نود سفر را لغو کرديم، بسياري از افراد فکر ميکردند که من ميروم و همين امر باعث شد بعضي از افرادي که نميدانم چه اسمي برايشان بگذارم -بگويم بيانصاف، که از بيانصاف خيلي بيانصافترند بگويم دشمن، افرادي که دنبال فرصت هستند تا دولت را تخريب بکنند- اينها برداشتند خبر زدند که بله فلاني رفته و يک همچنين مصاحبهاي انجام داده، در حالي که من اصلاً به آن سفر و به آن کشور نرفته بودم! تازه اگر رفته بودم و خبرنگاري در نمايشگاه جلوي مرا ميگرفت و سوالي ميپرسيد و عکسي هم ميگرفت نميتوانستم تشخيص دهم که کيست، از کجا آمده و چه مقصدي دارد.
خوشبختانه با نرفتن من همين کار را هم نتوانستند بکنند. البته بعدها به اين نتيجه رسيدم که اينها اصلاً چنين موضوعي طراحي کرده بودند و آرزو داشتند چنين اتفاقي بيفتد، يک عکسي هم بزنند و آن مطالب را به من نسبت دهند که به لطف خدا جنين نشد. خاطرتان هست تيتر و مطلب تخريبي آن روزنامه را عليه آقاي احمدينژاد گفت و گوي تلويزيوني اي که اصلاً صورت نگرفته و شب قبلش لغو شده بود را؟! در موضوع اسرائيل هم، موضع من درباره رژيم صهيونيستي کاملاً روشن است، من صدها سخنراني عليه رژيم صهيونيستي کرده ام و حرفهاي من در اين باره ثبت شده است؛ سياست نظام و دولت در اين زمينه هم کاملاً مشخص است و اصلا شخص آقاي دکتر احمدينژاد را در دنيا به عنوان يک چهره شاخص ضد صهيونيزم مي شناسند، حرفي که من زدم هيچ ربطي به رژيم اسرائيل نداشت. من که راجع به رژيم اشغالگر صهيونيستي حرف نزده بودم،صحبت من راجع به مردم سرزمين هاي اشغالي و در واقع يک جنگ رواني عليه رژيم اسرائيل بود. در حقيقت بيان بنده نوعي جنگ رواني عليه اسرائيل بود که اين رژيم آنقدر وضعش خراب شده که ديگر پشتيبانيهاي بينالمللي از اين رژيم غاصب هم موضوعيتي ندارد و کشورهاي دنيا فهميدهاند که پشتيباني از اين اشغالگران جز هزينه براي آنها فايده اي ندارد. من گفتم که آن رژيم در ميان مردمي که در آن سرزمين زندگي ميکنند هم ديگر نفوذي ندارد و آن رژيم را قبول ندارند نه اين که حالا مثلاً ما با مردم آن جا پسرخاله و دوست شديم!
من همان موقع هم در پنج صفحه براي کميسيون فرهنگي مجلس و رئيس کميسيون جناب آقاي حداد عادل پاسخي نوشتم و بعد هم در کميسيون توضيح دادم که مواضع ما در قبال رژيم صهيونيستي مواضع کاملاً مشخص است، حرفي که باعث شد که تبليغات وسيعي عليه من راه افتاد درست در زماني زده شد که من دو روز قبلش در سخنراني اي که در رسانهها انعکاس هم داده شد گفته بودم رژيم صهيونيستي يک رژيم مرده است و فقط دفن و تشييع جنازهاش انجام نشده است. ولي يک تبليغات بسيار وسيعي راه افتاد که مواضع جمهوري اسلامي در قبال رژيم اشغالگر قدس مخدوش شده است!
يا مثلاً گفته شد که فلاني در مجلسي شرکت کرده که قرآن را با ساز و آواز به جايگاه بردند. خب اولاً خبر ،خبر درستي نبود چرا که نه سازي درکار بود و نه حرکات موزوني اجرا شد، يک گروه سنتي غرب کشور برنامه اي را اجرا کردند که در همه کشور آن را انجام دادهاند، و قبلاً هم همان برنامه را، هم پيش آقاي هاشمي رفسنجاني در کردستان را اجرا کرده بودند و هم پيش آقاي خاتمي در کردستان و تهران و هم پيش آقاي احمدينژاد. اينها براي تکريم قرآن اين مراسم را انجام دادند. 2200 نفر در آن سالن نشسته بودند، بنده هم نشسته بودم، قائم مقام سازمان جهاني گردشگري هم نشسته بود که خيلي از اين مراسم تحت تاثير هم قرار گرفتند، خب اين تبديل شد به يک ماجرايي در کشور که به قرآن توهين شده. اصلاً اين موضوع به من ربطي نداشت. يک سمينار بود که آن را بخش خصوصي اجرا ميکرد. من معاون رئيس جمهورم در جزئيات برگزاري يک سمينار که ورود ندارم. ولي واقعاًهيچ کس قصد توهين به قرآن را ندارد آن هم در جمهوري اسلامي، بين جواناني که شيفته و عاشق قرآن هستند، خب بنده خودم مانوس با قرآن و کتاب خدا بودهام و از کودکي شخصاً علاقه مندي فوقالعادهاي به قرآن دارم و سوابق اجرايي من در خدمت به قرآن در هر کجا که بودهام کاملاً مشخص است مانند کارهايي که در سازمان فرهنگي هنري شهرداري در توسعه معارف قرآن و نشر معارف قرآن و تغيير فضاي تهران به فضاي معنوي و روحاني، اخلاقي و فرهنگي و ديني انجام دادم.
البته اين درحاليست که امثال اين گروه در غرب کشور برنامه هاي زيادي اجرا کرده اند و گروه مذکور هم از سازمان تبليغات اسلامي مجوز داشته است.
مورد ديگر اينکه کسي در روزنامهاي نوشت که من عامل ورود يک جاسوس ايراني - آمريکا و اسرائيل است به ايران بودهام و دوباره اين را بهانهاي کردند که آقا اين عمل نابخردانه است و اين ضد ملي است، چرا معاون رئيس جمهور چنين فردي را به کشور دعوت کرده و يا عامليت داشته است. من در پاسخ به مطلب اين روزنامه پاسخي نسبتاً کافي دادم و آن روزنامه پاسخ بنده را درج کرد اما متاسفانه به جاي انصاف که معمولاً مشي آنها نيست باز در ادامه توضيحاتي داد که آن توضيحات اين بود که خوب حالا آقاي معاون رئيس جمهور که ميگويد من در اين کار دخالتي نداشتم لااقل ميداند اين کار، کار چه کساني بوده است و اين را بيايد توضيح دهد. من واقعا تعجب ميکنم. در آن پاسخ گفته بودم که اولاً من نه تنها ايشان را دعوت نکردم بلکه اصلاً از آمدن ايشان هم خبر نداشتم و اصلاً نميدانستم چه زماني آمده و چه زماني رفته و در طول حضورش در کشور با چه کساني ديدار کرده است.
ولي من مطمئن هستم آن آقاي بي انصافي که اين مقاله را عليه من نوشتند حداقل اسامي تعدادي از کساني که ايشان در کشور ملاقات کرده بود را ميدانستند. بعد البته مطلع شدم که ايشان اصلاً ميدانستند که چه کساني اين فرد را به ايران آورده بودند. در حالي که من اصلاً در جريان نبودم، به من هم ربطي نداشت. دسترسي به اين که چه کساني اين فرد را به ايران آوردند و با چه کساني ديدار داشته براي ايشان اصلا کاري نداشت، چون دسترسي ايشان به اطلاعات سخت نيست و ايشان خيلي زود به اطلاعات دسترسي پيدا ميکند، ولي متاسفانه باز هم بيانصافي کردند که پرونده ايشان بر اساس من شکايت من در دستگاه قضايي در جريان است و من آن را پيگيري ميکنم.
از جمله موارد ديگر اين است که نوشتند فلاني حرفهاي عجيب و غريب مي زند و اباطيل ميگويد مثلاً ميگويد برفراز آسمان ايران فرشتگان هستند و اين خيلي عجيب و غريب است. من نمي دانم کجايش عجيب است؟ من در عظمت ملت ايران و در عظمت دفاع مقدس و پيروزيهاي بزرگ ملت ايران سخنراني کردم و در آن سخنراني گفتم که اين موضوع همان نصرت وعده داده شده الهي به کساني است که گفتند خداي ما الله است و سپس استقامت کردند و آن وقت "تتنزل عليهم ملائکه"، من همين آيه قرآن را خواندم: "الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم تلملائکة"... و ترجمه کردم و گفتم پيروزيهاي اين ملت و اين سرزمين به خاطر همين است که ملت گفتند خداي ما الله است و سپس استقامت کردند.
اين خيلي طبيعي است که در آسمان ايران فرشتگان باشند و مردم را ياري بکنند. اين کجايش خلاف بود. من که عين آيه قرآني را خواندم. من چه حرف و جمله ناصوابي گفتم که بعد مينويسند مشايي افکار مرموز دارد. من نميدانم حرفهاي قرآن کجايش مرموز است حالا اگر من گفته بودم من فرشتهها را در آسمان ميبينم و شما نميبينيد، اين حرفي است که البته بنده اين ادعا را که نکردم! من آيه قرآن را خواندم و ترجمه کردم. از اين دست مسائل و اين گونه دروغها و تهمتها زياد داشتيم، اما ما اميد به خدا داريم. خداوند از مومنان حمايت ميکند اگر مومن باشيم و اگر مومن نباشيم هم که در اين صورت خداوند از کساني که ادعاي ايمان ميکنند اما مومن نيستند، حمايتي ندارد.